موضوع خاطره حجاب خاطره دیگری که از برادرم به یاد دارم این است که از همان کوچکی با من در مورد حجاب مخالف بود. ما در کنار حیاطمان اتاق کوچکی داشتیم که در آن از چند مرغ نگهداری میکردیم .نردبانی هم گوشه دیوار بود که همان جا برای آنها دانه می ریختیم یک روز مادرم … ادامه خواندن خاطرات شهید غلامحسین راهواره
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.